نوشته یک پزشک...!!!
نوشته یک پزشک:
دیروز کلینیک بودم پسری اومد اسم یه دخترو رو دستش خالکوبی کرده بود...
گفت:میخوام پاکش کنم.
پرسیدم:اسم کیه؟
گفت:اسم عشقم...میخوام پاکش کنم ی اسم دیگه بنویسم...
گفتم:مگه دوتاهم عشق میشه؟!
گفت:نه یدونس!
پرسیدم:چه عشقیه که بخاطرش درد خالکوبی تحمل کردی؟
گفت:عشقی که دیروز تو دفترخونه ازدواج با عشقش تازه فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته بود!
نظرات شما عزیزان:
میدانی؟
از همان روزی که به جای ؛تو؛ به من گفتی: ؛شما؛ فهمیدم پای ؛او؛ در میان است...
پاسخ:ممنونممم دادا
پاسخ:خخخخخخخخخ باید صب میکرد تااسم واقعیشومیفهمید بعدخالکوبیس میکرد ....مگه نه اجی؟خخخخ
مانــــــده ام بــــــراي تــــــــــــو
رفتـــــــــه اي بــــــراي ديـــگـــــــــري….
و در ســوال دلـتـنگــیهای دیــگران...
میگویم....!
حـالم خوب است !
و همچنان...
به رویا پردازی با تو مشغولم !
آن چنان که
باورم شده است
عمری را با تو
زندگی کرده ام !
لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!
دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...
فقـط نقطهــ ای از آטּ خودمـــ …
رویــــ آטּ نقطهـــ هم میخ میکوبــــمـــ …
و قابــــ عکـــس تو را می آویـــزمـــ
خودش را جدا میکند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند
مورد فراموشی قرار بگیرد
و تنها و تنهاتر می شود......
آنچنان از تنهایی خود غرق می شود......
که دیگر با هیچ تلنگری برنمیخیزد
+++ و این آغاز تلخ یک پایان است ++++
پاسخ:من تو این مراحلم .......البته دیگه دارم ب اخراش میرسم...
خدا روی لحظه هایش قیمت گذاشته است. . .
خیلی از شب ها ارزانی خودش. . .
اما یک شب هایی است. . .
که برای من. . .
زیادی گران تمام میشود. . .(!)
برچسبها: